معرفی وبلاگ
پژوهشگر سایت: علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi ، متولد 1324 در محله مصلی عتیق ( خیابان آیت اللهی کنونی ) یزد ، فرزند آقا میرزا جواد آیت اللهی است که به شدٌت به معماری - ساخت بنا و عمران و آبادی علاقه مند بود ؛ و تحت تاثیر پدر از 1345 به مطالعه خانه های قدیمی یزد پرداخت . وی از سال 1356 در فرانسه مطالعات معماری سنٌتی ( مردم شناسی شهرسازی و مسکن ) را ادامه داده ضمنا" در رم و ونیز ایتالیا به تحصیلات غیر رسمی معماری شرقی ، و در بارسلونای اسپانیا به تحصیلات غیررسمی شهرسازی تاریخی اسلامی ، و در پرووانس به تحصیلات عمران شهری در سطوح کارشناسی ازشد و دکتری پرداخت ؛ آنگاه مقالات و رسالاتی متعدد در معماری و شهرسازی ایرانی - اسلامی در دانشگاه پرووانس فرانسه ارائه داد و از سال 1363 در همین زمینه در ایران به مطالعات خود از جمله از 1374 به عنوان پژوهشگر آمایش سرزمین و از 1381 تا 1392 به عنوان مسؤول مطالعات و تحقیقات عمران شهری در سازمان مدیریت و برنامه ریزی ادامه داده است ؛ که گاه به صورت مقاله طی سخنرانی هائی متعدد در مجامع علمی - تخصصی معتبر تهران ارائه شده اند ...
دسته
عليرضا آيت اللهي ( ادبي )
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 60522
تعداد نوشته ها : 37
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
محمد علي گل کار

معماري دفاعي مسكن و شهرسازي وتوجه به عامل امنيٌت (1)


حانه هاي هفت در و پيكر يزد (1)


« در دوران حكومت قاجاريان نا امني » حاصلِ جريان مشروطيت و هجوم هاي گاه بگاه عشاير فارس به روستاها ، محله هاي خارج از باروي يزد و گاه تهديد شهر درون بارو سبب شده بود كه مردم از ييلاق هاي پشتكوه و نزديك به ابرقو و فارس به تدريج عقب نشيني كنند و ميانكوه رونقي روز افزون بگيرد ؛ به ويژه كه مردم ميانكوه مسلمان تر ، به يزد و يزدي نزديكتر ، و... بودند . 

در داخل شهر هم خانه ها گرچه از قديم به صورتي قلعه مانند بودند امٌا بيش از پيش به استحكامات دفاعي خود پرداختند و اين امر در مورد خانه هاي جنوب حصار ، بين محله هاي ميدان شاه و اميرچقماق ، كه مي گويند از زمان نادر هم اعيان نشين شده بوده اند ، بيشتر صدق مي كرد . در اين بخش از شهر :

- دربندهائي مثلا" در كوچه تبريزيان وجود دارد تا اصولا" دزد و مهاجم نتواند وارد يك كوچه بشود .

- مي گويند كه از چند خانه و ازجمله خانه صدرالممالك گريزگاهي زيرزميني تا بيرون شهر ( درمريم آباد ) وجود داشته است .

- خانه هائي كه حلقه اي چاه از يك قنات داخل خود داشتند گرچه اندكي در معرض دستبرد دزدان محلي از اين راه بودند ؛ امٌا مجموعا" داراي گريزگاه ، گرچه بسيار سخت ، ساكنان از چاه و مسير قنات به سوي روستاي مظهر قنات محسوب مي شدند .

- ديوار اطراف خانه ها بسيار بلند بود تا مهاجمان و سارقان نتوانند به آساني وارد آن شوند . به اضافه كه لبه ديوارهاي مشرف به كوچه را با بوته هاي خار تجهيز مي كردند يا شيشه آجين ميشد

- خانه ها فاقد پنجره به كوچه بودند .

- در ورودي خانه ها را كوتاه مي گرفته اند تا مهاجم نتواند سوار بر اسب وارد شود.

- قطر بسيار ي از درهاي قديمي تا پنج - شش سانتيمتر و پاشنه ي آنان تا ده سانتيمتر بود.

- از هشتي كه ورودي اصلي به خانه محسوب مي شد ،  گاه از همانجا مهاجمان درورودي به بيروني و اندروني را گم مي كردند .


دوشنبه 1393/5/6

نتيجه ؟


( پيشدرآمد )


من با بازسازي ، نوسازي و بهسازي محله امامزاده جعفر (ع) شهر يزد مخالف نيستم ( چون خود ده ها سال در امر آموزش عالي و پژوهش ، و بنابر اين بيان ِضرورت رشد و توسعه ي شهري بوده ام ) * . امٌا با ترتيبي كه در اين اواخر مشاهده مي كنم ، و مي تواند يك اشانتيون اجتماعي يا به قول خودمان « مشت نمونه خروار » از اقدامات عشايري - غارتگري « بزن - برو » باشد !... ابتدا بايد درِ دانشگاهها به عنوان « ماشين هاي اتلاف وقت و هزينه در توليد انبوه مدرك علمي » را گِل بگيرند ؛ و در راه « بهره وري » ، كه اين روزها دارد مجددا" مُد مي شود ، درِ وزارت علوم و تحقيقات و فناوري را گچ بگيرند :

معماري ، كشك چيست ؟

شهرسازي ؟ مشك كيست ؟

مردم ؟ كدام اند ؟ ....

مردم شناسي را عملا" « جامعه شناسي جوامع سنٌتي تر » يا آداب و رسوم و سنن در هر جانعه اي مي دانند ؛ و هر آنچه كه فرض شود به « شناخت هويت » يك مردم مي پردازد . هويت يك مردم در امور عمراني - اقتصادي - اجتماعي - دفاعي - سياسي - و... نهايتا" « سبك زندگي » يك مردم تحت عنوان عمومي « فرهنگ » متجلي مي شود ؛ كه جزء جزءِ اين سبك زندگي ، يا تقريبا" تمام عناصر فرهنگي ، در ما به ازاءِ مادٌي و ملموس خود سر انجام در سبك معماري و شيوه شهرسازي ، اعم از سنٌتي يا مدرن ، آن مردم ظهور و بروز مي كند .

معماري و بافت شهري به عنوان ملموس ترين و اصلي ترين « فضا » يا « قالب » زندگي يك مردم ، بارزترين نماد فرهنگ و هويت آن مردم است كه طبيعتا" ايستا نيست ؛ پوياست : در حال تغيير ، تحول ، رشد و توسعه ...

هرچه از تاريخ فرهنگ شهر يزد و مردم آن ، در يك مؤلفه يا معماري و بافت شهري ، متجلي مي شود بخشي از هويت حياتي ، اساسي و تاريخي آن مردم و آن شهر را تشكيل مي دهد : تصويري از زندگي گذشته ، شايستگي هاي به اثبات رسيده به ويژه در مقابل دشمن تحقير گر ، و مفاخر مردم يزد به منظور عبرت گيري ، كسب تجربه ، و ساخت آينده اي بهتر و بسيار بهتر در ادامه مسير اسلامي و ايراني گذشته ي خود . 

در امر معماري و شهرشناسي ، ارزش بناها و يك بافت شهري در خدمت به توسعه آتي آن در معماري و بافت هاي يكي - دو قرن اخير آن است كه با زندگي كنوني اين مردم همچنان پيوند داشته مباني ئي از فرهنگ جاري را تشكيل مي دهند ؛ و نه معماري و بافت هزاران سال قبل از آن ( كه چون اشيائي عجيب و غريب بيشتر مناسب موزه ها و سرگرمي بازديدكنندگان مي نمايند ) . در اينجا ، « ارزش بنا يا يك بافت شهري » در قدمت هرچه بيشتر تاريخي آن نيست ؛ بلكه در بازگوئي تجربه و شناخت « مجموعه ي فرهنگي » ناشي از مقتضيات زندگي يك مردم است ؛ و اين مقتضيٌات فقط در بناهاي چشمگير يا به اصطلاح « دانه ها » ي ممتاز خلاصه نمي شوند ؛ همانطور كه مردم يك شهر منحصر به معدودي از اعيان و اشراف آن نيستند . فرهنگ ، جامعه و مردم در تعدادي انگشت شمار از خان ، ايلخان ، فرماندار و استاندار و... خلاصه نمي شوند . در هر امري ميزان رآي مردم است و آنهم قاعدتا" اكثريت مردم ، به خصوص مردمي كه مستقيما" به آن امر مربوط مي شوند ...

* تحصيلات معماري نگارنده در ايتاليا ،قديمي واندك است و يه حساب نمي آيد ؛ امٌا همچنان خود را دانشجوي دوره هاي دكتري آمايش شهري و مردم شناسي در معتبر ترين دانشگاههاي فرانسه مي داند كه تزهاي دكتري خود را در اين دو رشته « معماري اسلامي» و « امور شهري  مسلمانان » انتخاب كرده است .


محلٌه امامزاده يزد ،

 مثالي بي نظير در شهرسازي دفاعي ايراني (5)

( تحت ويرايش )

ديوارهاي مانع دفاعي

گاه براي جلوگيري از تهاجم مهاجمين سواره به شهر يزد ، كه معمولا" از سوي جنوب اين شهر ، از جمله دروازه ي مصلي عتيق ، كوچه ي شمالي - جنوبي مصلي عتيق ، و ورودي امامزاده جعفر (ع) ، از جنوب غربي محوطه امامزاده ، به ويژه شرق و بيش از همه از مرز جنوبي آن صورت مي گرفته است ، چاره اي جز اين نمي ديدند كه ورودي را توسطي ديوار ي موقتي يا ديواري هميشگي محصور نمايند .

روايتي ( از متولي ؟ حسينيه مصلي عتيق ) وجود داشت كه بنا به آن  دليل عدم ورودي به حرم مطهر امامزاده جعفر از سمت غربِ حرم ، همين امر دفاعي بود . بنا به آن روايت به منظور جلوگيري از سواران لُر بختياري - ترك قشقلئي - عرب فارسي - بهارلو - و...و...و... كه با وجود داشتن اسامي و القاب عربي و اسلامي از احكام و فرائض اسلامي چيزي نمي دانستند و به اصطلاح بوئي از اسلام نبرده بودند ، يا در ورود سواره به حرم امامزاده ، و حتي بستن مركب خود در آنجا ! ايرادي نمي ديدند ؛ ديواري توسط ميرزا فتح الله خان مشير الممالك مستوفي وقت يزد ، در آنجا كشيده شده است .

خصوصي سازي فضا هاي عمومي و دفاع شهري

بنا به روايت مورد اشاره ، مشير الممالك بخش غربي حرم امامزاده را به منظور تهيه « قبر مجاور » براي خود و احفادش ، و آيت الله العظمي آقا سيد يخيي موسوي يزدي و احفادشان ، خريده است ، تمليك نموده است ؛ و صرفنظر از اينكه برخي مي گفته اند كه مشير نمي خواسته است كه اين قسمت و به خصوص قبر خود وي در ورودي امامزاده و به اصطلاخ « پايخور » باشد به منظور حفاظت از مهاجمان نيمه وحشي به شهر ديوار كشيده است (1)

(1) اين موضوع در بدو امر ، و به خصوص از اين نظر كه فقط توسط يك نفر روايت شده است ، كم اعتبار و بي اهميت مي نمايد ؛ بنا به اصل روايت : ميرزا فتح الله خان مشير الممالك كه شخصا" و خارج از مسائل حكومتي ، از مريدان بنام آيت الله العظمي آقا سيد يحيي موسوي يزدي بوده است ، ودر امور امنيت شهر نيز غالبا" به فتاوي ايشان توسل مي جسته است ، يا در ساير موارد انتقادات ايشان را به گوش جان مي گرفته حتي الامكان مسائل و مشكلات شهري را در محدوده اي اسلامي ، و به نفع عموم مردم ، رفع و رجوع مي كرده است ، در زمان باز سازي حرمِ امامزاده (ع) ، قريب به يك قرن قبل از اين ، بخش شمالي آن ( بالاي سر ) را ميخرد و نيمي را به قبر خود و احفادش و نيمي را به مقبره آقا آسيد يحيي و احفادشان اختصاص مي دهد . آقا سيد يحيي شخصا" اين هديه را نپذيرفته از قباله كردن زمين امتناع مي كنند تا اين كه سند توسط آيت الله العظمي آقا ميرسيد علي خائري يزدي نوشته مي شود و آقا سيد يحيي به حرمت مهر يار ديرين خود كه آقا ميرسيد علي باشند و به منظور آن كه رد احسان نكرده باشند نهايتا" مي پذيرند ؛ و در آن محل كه بنا به اين روايت ملكي ايشان محسوب مي شود مدفون اند .

پس از آن فرزندشان ، آقا سيد محمد آيت الله ، شايد به منظور احتراز از هديه مشير الممالك ، بنا به وصيت خود در مسند تدريسشان در مَدرَس امامزاده دفن مي شوند . جنازه دامادشان ، حاج ميرزا علي آيت اللهي نيز كه به اصرار بزرگان و به طور كلٌي اهالي محلٌه مصلي و محلات اطراف آن به جاي مقبره ملٌا اسماعيل به امامزاده خمل شده است بنا به صلاحديد بزرگان دودمان آيت اللهي در مجاور دوست صميمي آن حضرت ، يعني آقا شيخ محمد مالميري ، دفن شده است .

از طرف خانواده مشير نيز گويا فقط فرزند مشير ( ميرزا تقي خان مشيري ) ، كه نسخه اي از سند را در اختيار داشته است ، در آن محل دفن مي شود . متوليان امامزاده ، وبرخي از سادات امامزاده اي كه آنان نيز نسخه اي از سند را در دست داشته اند قصد تمليك آنجا را نموده به دفن برخي از اموات خود در آن محل مي پردازند ! ، و ...

صرفنظر از صحت و سُقم اين روايت ( كه پدرم ، آقا ميرزا جواد ، بر آن اشراف نداشتند ، و در حوالي سال 1350 هم با اندكي جستجو موفق به يافتن نسخه اي از آن سند كه مسلما" در نسخه هاي متعدد بوده است ، نشديم ) آنچه از نظر شهرسازي بومي دفاعي يزد مهم است نقش تمليك اماكن عمومي ، خصوصي سازي و اصولا" املاك و فضاهاي خصوصي در دفاع از جان و مال و ناموس عموم مردم است كه گاه مشكل آفرين مي شده است . .


محلٌه امامزاده يزد ،

مثالي بي نظير در شهرسازي دفاعي ايراني (4)

( تحت ويرايش )

كوچه هاي تنگ ، ساباط ها ، « چوب بست » ها

كوچه هاي تنگ ، داراي پيچ و خم ، مسقٌف و تاريك در معماري شهري با شهرسازي يزد تا حدود صد سال قبل ، و به طور كلٌي در تمام ايرانِ آن روزگار ، نه فقط به مفهوم كمبود زمين بوده است و نه دلايلي مشابه آن چون گريز از تابش آفتاب سوزان در تابستان و...، بلكه از جمله دلايلي چون دلايل دفاعي داشته است ؛ و اين امر پس از بيرون آمدن بخش اعظم شهراز حصار ، يا به اصطلاح از « برج و بارو » ، تقويت شده است .

ساباط هائي كه چندان تنگ نبوده اند نيز در اطراف شهر ، ورودي هاي اين شهر ثروتمندِ در معرض تهاجم ، و وطبيعتا" ورودي هاي تجاري آن شهر وجود داشته اند ؛ چون ساباطي در ضلع شمال غربي لُرد باجوردي ، كه خود به كوچه اعيان نشين هاشم خان مي خورد ، يا چند ساباط در طول كوچه هاشم خان به سوي بازار ، و...كه موقع تهاجم سواران عشايري غارتگر ، با ريختن انبوهي خاك به كف آنها سبب كاهش سرعت چابكسواران و تاخير ورود شان به شهر تا ايجاد تمهيدات لازم مي شده اند . 

ايجاد معابر تنگ و صعب العبور براي سواران مهاجم گرچه در تمام ورودي هاي شهر امكانپذير نبوده است و در سمت جنوب محله امامزاده جعفر (ع) يزد لااقل معبري كه محل عبور كاروانهاي تجاري يوده است ( كوچه مصلي ) مي بايست  عريض باشد و به موقع خود مورد محافظت مدافعين شهر قرار بگيرد ، امٌا در سمت راست اين ورودي ، كوچه اي تنگ بين لرد گودال مصلي ( هم اكنون بنام خيابان آيت اللهي ) و تقاطع ورودي بازارچه مشيري و قبرستان امامزاده ، بنام « كوچه ي ملٌا » يا « كوچه عصٌاري » ، با دو پيچ كامل وجود داشته است ؛ و در سمت چپ ، در شمال غربي بازارچه تخت استاد ، ورودي تنگ ديگري قرار داشته است كه اين يك در حوالي 1325 تعريض شده و هم اكنون به واسطه احداث بلوار امامزاده جعفر (ع) از بين رفته است . كوچه كوتاه اخير به خندق پيشگفته در جنوب غربي بقعه امامزاده مي رسيده است و از آنجا ، كنار گاورو حمام امامزاده ، كوچه اي كمتر تنگ ، امٌا پر پيچ و خم داراي « چوب بست » قرار داشته است .

چوب بست

فلسفه ي چوب بست كه تا حوالي 1330 - 1335 همچنان وجود داشت جلوگيري از عبور حيواناتي چون شتر و گاو و اسب و الاغ ، و طبيعتا" به موقع خود ، سواران مهاجم يا لااقل كاهش سرعت ورود آنان به شهر بوده است و مي توان گفت كه به نحوي نقش يك دروازه ي ناقص را ايفاء مينموده است .


محله ي امامزاده جعفر (ع) يزد ،

 مثالي بي نظير در شهرسازي دفاعي ايراني (3)

( تحت ويرايش )

كوچه هاي تنگ و باريك و گاه مسقف (ساباط )

امروزه شهرسازاني مبتدي ، و به خصوص دچار فقر مطالعه و بيش از آن گرفتار فقر اطلاعات لازم  در خصوص شهرهاي ايراني ، چنين تصور مي كنند كه دروازه هاي قديمي شهرها ي ايران همه عريض ، به عرض سه متر و چهارمتر و بيشتر ، و به اصطلاح عوام يزدي داراي « در مغازه اي » و « در كاروانسرائي ( كه بعدا" در گاراژي گفته مي شد ) » بوده اند . حال آنكه ، به ويژه در باره شهرهاي خشتي - گلي - كويري ايران ، چنين نبوده است ؛ و گاه مثلا" دروازه هاي شهر يزد عرضي بيش از يك و نيم متر نداشته اند .

بسياري از كوچه هاي پس از دروازه يا كوچه هاي ورودي شهر به همين قياس كوچه هائي تنگ و باريك بوده اند تا كنترل واردان به شهر با تاني و اطمينان بيشتري صورت گيرد و در ممانعت از مهاجمان به شهر ، و به خصوص سواران مهاجم ، كار آتر باشد ؛ و باز در همين كوچه كه فقط يك سوار قادر به تاخت بوده است پيچ و خم هائي تعبيه مي كرده اند كه از سرعت تاخت وي بكاهند ؛ گاهي طاق ( ايجاد ساباط ) يا طاقنماهائي پياپي تعبيه مي ديده اند تا از پشت بام ها اقدام كرده از سرعت سواران مهاجم بكاهند و از تاخت و تاز آنان جلو گيري كنند و مهارشان نمايند .

نمونه اي از اينگونه كوچه هاي تنگ و باريك و داراي طاق و پيچ و خم ورودي شهر يزد پس از دروازه مهريز ، در شمال خندق ِ محله ي لب خندق ، بود كه علاوه بر اين خصائص داراي شيب تند سربالائي بود .

وسعت شهر يزد در اواسط سلطنت قاجاريان سبب عدم امكان ساخت حصار و برج و باروهائي جديد براي شهري كه در ضمن بنيه اقتصادي و اهميت خود را به تدريج از دست مي داده است شده است ؛ و در عين حال به ضرورت دفاع و وجود موانع دفاعي در حمله مهاجمين به تدابيري متوسل شده اند كه يكي از آن تدابير همين وجود كوچه هاي تنگ و پر پيچ و خم و مسقف در اطراف و ورودي هاي شهر يزد بوده است .

ساخت دروازه ي جديد براي شهر يزد در سمت جنوب آن كه محل ورودي اصلي و بنابر اين محل ورود مهاجمان غارتگر نختياري و فشقائي و... از سمت ابرقو بود است ضرورت بيشتري يافته است كه در وازه ي مصلي نقشي كار آ وعمري چندان نيافته است ؛ امٌا هنوز برخي از كوچه هاي تنگ و باريك آن زمان در مقام ورودي شهر ، و به صورت لايه اي وجود دارند . مثلا" پس از لايه اي كه وارد بخش محصور شهر مي شده است ، از سمت جنوب ، كوچه هاي تنگ محله هاي ملٌا اسماعيل ، مشير الممالك ، حاجي يوسف ، عباسيه و... بوده اند كه برخي از آنان هنوز باقي مي باشند .


محلٌه ي امامزاده جعفر يزد ؛

 مثالي بي نظير در شهرسازي دفاعي ايراني (2)


خندق ( كنده ) و خندقگونه

( ويرايش نخست )


در كتاب هاي تاريخ يزد آمده است كه مقبره امامزاده جعفر (ع) بر بلندي ( احتمالا" يك تپٌه ي بسياركم ارتفاع ) قرار داشته است ؛ وضعيتي كه امروز چندان محسوس نيست ، و عملا" از بين رفته است . امٌا اين كه شهر كويري يزد از ديدگاه جغرافياي شهري تا به چه حدٌ در محلي  فراگير تپه ماهورهاي كويري بناشده است وضعيتي است كه هميشه ؛ و تا به اين حد ، از نظر متخصصان آمايش شهري ، شهرسازان ، معماران و مديران امور شهري پنهان نخواهد ماند ؛ و از آنجمله حتي مطالعه اي سطحي نشان خواهد داد كه جنوب ، تا حدودي جنوب شرقي ، و به خصوص جنوب غربي قبرستان امامزاده جعفر (ع) را گودي هائي تشكيل مي داده است كه آنها را « گودال مصلي » مي ناميده اند و در بخش غربي ، بنا به گفته ساكنان محل در دهه 1350 ، به منظور دفاع تا حدودي به تعميق گودي پرداخته اند (1) .

ساير گودي ها هم كه مي توانسته اند ، در زمان دفاع در برابر تهاجم غارتگران سرازير شده از سوي عشاير شمال غربي فارس و ساير مناطق جنوب ناحيه ي يزد ، نقشي دفاعي داشته باشند قابل مطالعه اند ؛ امٌا گودال مصلي كه آثار آن را تا كوچه قلمكاري ، در شرق باغچه شمسي ، ، و غرب چاه صاحب الزمان (عج) در دهه 1340 طبيعتا" به صورتي مكرر مشاهده كرده ايم ، بنا به قرائن و شواهدي كه در طول اين مقوله ارائه خواهيم داد حدود سه - چهار متر بيش از گودي مثلا" سال 1290 شمسي بوده است ؛ و به رواياتي آن نيز عميق تر از گوديي بوده است كه در اثر انباشت گل و لاي حاصل از باران هاي شديد سال 1300 شمسي و به خصوص سيلي كه در هفتم دي 1303 شمسي از سوي دروازه مصلي عتيق به اين سو روان گشته است ، وجود داشته است . در مطالعه ي شهرساختي محله امامزاده جعفر به منظور آمايش آن ، مطالعات جغرافيائي شهري و قبل از همه توپوگرافي محل اجتناب ناپذير مي نمايد .

(1) در حوالي 1334 و 1335 در غرب ساختمان امامزاده جعفر ، بين منزل هاي آقايان صالحي - گلزار - جمالي - و... گوديي وجود داشت كه مي گفتند مردم به دستور مشير الممالك آن را به منظور خندقي دفاعي حفر كرده اند ؛ زباله داني و محل نخاله بنائي و امثال آن شده بود كه باشكايت اهالي شهرداري براي پركردن آن اقدام كرد و همانموقع عميق ترين يخش آن را نسبت به سطح كوچه غربي و حسينيه امامزاده حدود سه متر تشخيص دادند . 


محلٌه ي امامزاده جعفر يزد ؛

 مثالي بي نظير در شهرسازي دفاعي ايراني (2)

( تحت ويرايش )

امروز نه تنها كساني ،كه خود برخاسته از فرهنگ و تمدني غني و افتخار آميز نيستند آگاهانه ، محقٌدانه و منتقمانه ، يا اكثرا" نا آگانه ، به ميراث افتخار آميز فرهنگي ايران و ايراني وقعي نمي گذارند ، بلكه حتي برخي ازكساني كه با چمداني از مدرك مدعي ، يا لا اقل مآمور حقاظت از ميراث فرهنگي ، هستند نيز يا از متخصصين حقيقي امر نيستند ؛ يا آنطور كه بايد و شايد به اصول اين حفاظت كه مطالعات عميق و به ويژه تاريخي - باستانشناختي و مردم شناختي باشد توجٌه نمي كنند ؛ و به خصوص اساسي ترين موضوع در حفاظت را كه مطالعات ميداني باشد به دانشجويان و مبتديان وا گذار مي كنند . در نتيجه هر آنجا كه تخريب محله هاي قديمي در راه توسعه « ضرورت » مي يابد عملا" تاريخ و لاجرم « مباني فرهنگ جامعه شهري » يا « اصالت و هويت جامعه » ، بي هيچ دليل و برهان موجٌه ، مدفون مي شود ؛ و الگوهاي درخشان معماري و شهرسازي ايراني نابود مي گردد ... تا جائي كه حتي به نقش اصلي يك محلٌه ، در زمان ايجاد آن ، يا توجٌه نمي شود ، يا آنطور كه بايد و شايد مورد توجه قرار نمي گيرد . .

محلٌه دفاعي امامزاده جعفر

غالبا" در مطالعات ميراث معماري و شهرسازي ايران بردرون حصار شهرهاي قديمي ، و بنابر اين شيوه ساخت و ساز بافت شهري تا اواخر قرن 12 هجري شمسي ، كه رابطه بسيار كمتري با فرهنگ و زندگي كنوني مردم دوازده امامي ايران دارد ، متمركز مي شوند؛ و شايد اصل « شهر سازي ايراني » را فقط در آنجا مي بينند ! ؛ حال آنكه در شهرسازي كاربردي ، و ايراني - اسلامي كردن ِ ساخت و سازهاي جديد ، و ريشه يابي فرهنگي ، آنچه مهم تر از همه مي نمايد شهر سازي قرون اخير ، يعني قرون 13 و 14 در ايران اسلامي « دوازده امامي » است كه به دليل نزديكي با زمان حاضر ، كالبد و مبناي زندگي اقتصادي - اجتماعي - فرهنگي كنوني ايران شمرده مي شود؛ و اتفاقا" محلٌه ي اصلي و كوچك امامزاده جعفر يزد حاصل زندگي دو قرن اخير در يزد است .

ثانيا" باستانگرائي بيش از حدٌ ، و پيشداوري در باره ي نقش شهر و شهرسازي يزد در زندگي يزديان ، كه بيشتر در نوعي كلٌي نگري محبوس شده است ، عموما" شهر سازي در يزد را ناشي از عوامل تجاري - صنعتي و مذهبي مي شمارد ، و به ندرت يه نقش بسيار مهمٌ دفاعي ، كه تا حدود سال 1310 شمسي  در رونق ساخت و ساز محلٌه ي امامزاده جعفر ، از اولويت هاي اساسي به شمار مي رفته است ، توجٌه مي كند .

يك شهرساز خبره و مطلع در امر حفاظت از بافت قديمي شهري در حوزه ميراث فرهنگي به خوبي به نقش دفاعي شهر ، و ضرورت مطالعات باستانشناختي - مردم شناختي ( به ويژه تاريخ شفاهي ) در اين امر واقف است ؛ از جمله به بررسي :

- خندق يا خندقگونه ها

- تنگي مسير هاي دسترسي

- ديوارهاي حصارگونه

- چوب بست ها

- و.... 


سكونت فقيران نزديك به بار اندازها - و نقش امنيتي و دفاعي


( ويرايش اول )


در تحليل تحولات فضاي جغرافيائي - انساني هر شهر ، يا هر محله از هر شهر ، ابتدا در پي شناخت نقش آن شهر يا محله  يا به اصطلاح عوامل ايجادي و وجودي آن محل بر مي آيند . بنا به اين تحليل ، محله كنوني امامزاده جعفر ، به غير از بخش هاي شمالي آن كه در شمال شرقي امتداد محله ي حاج يوسف ، و در شمال غربي امتداد محله ميدان شاه طهماسب به شمار مي روند ؛ به دليل نياز مردم به مسكن در فرايند گسترش شهر به جنوب و به سمت محور توسعه بازرگاني « باجوردي - گودال مصلي - دروازه مصلي » و ساير مزاياي احتمالي آن محل بوده اند . امٌا معايب محل نيز اندك و پنهان نبوده اند :

- ميدان لشكر كشي و تهاجمات از بيرون به سوي شهر اصلي ( واقع شده در حصار و محله هاي مجاور و چسبيده به آن 

- همجواري با پايگاه برخي از اشرار ( كه خود را لوطي مي خوانده اند ) در غرب خود

- عدم دسترسي آسان به بازارچه ها د ر تامين نيازهاي روزمرٍه ساكنان

- كراهت زندگي در كنار قبرستان براي نخستين خانه ها

- كراهت ساختمان كردن بر روي قبور ديگران

- عدم مرغوبيت خاك قبرستان براي بنٌائي

- و...

به اين ترتيب توجيه شهر ساختي محله امامزاده جعفر يزدحاكي از دليل ادامه زندگي قشري كمتر مرفه از مردم آن شهر ، گسترش و توسعه آن تا به امروز ، و پس از امروز ؟ ، با توجه به تغيير نقش ( و در پي آن ، تغيير ساختار ) محله مي باشد ؛ و از اينجاست كه شايد بتوان فلسفه آن بخش از محله را كه واقعا" " محله امامزاده جعفر " است در فلسفه ي « سياست دفاعي شهر ، طي جريانات نيمه دوم سال 1390 ، و اوائل دهه 1300 هجري شمسي جستجو كرد :

مهاجمان غارتگر شهر يزد كه غالبا" نيز از سوي فارس ، پشت كوه هاي جنوب اين شهر ، مي آمده اند بيش از ساير بهانه ها خود را مشروطه خواه معرفي مي كرده اند . لوطيان مستقر در غرب اين محله ، و از آنجمله استاد محمد بنٌا ( كه در كشتن سيد رضا لوطي مشاركت داشته است ) نيز غالبا" خود را مشروطه خواه معرفي ، و آنان نيز قصد تصاحب پول و مقام داشته اند ( چنانكه استاد محمد بنٌا در يك يرهه خود را شاه يزد ناميده است ) .

در مقابل اين غارتگران ، لوطيان ، و برخي از عماصر فرصت طلب حكومتي و معدودي از بازاريان ، سه گروه در پي حفظ آرامش و امنيت شهر يزد ، قاعدتا" به اميد انجام و ظيفه حكومت مركزي قاجاري ( تحت پشتيباني روسيه ) بوده اند :

- آيت الله العظمي آقا سيد يحيي موسوي يزدي ، به عنوان حاكم شرع ، مرجع كل مذهبي و رئيس حوزه علميه اصلي شهر كه خود را ملزم به حمايت از جان و مال و ناموس مردم بي گناه مي دانسته اند ؛ و آيت الله العظمي حائري يزدي ، از احفاد امامزاده جعفر ، نيز از ايشان حمايت مي كرده اند . 

- ميرزا فتح الله خان مشير الممالك نائيبي ، غالبا" به عنوان مستوفي ( رئيس ماليه = رئيس اداره دارائي ) يزد و در عين حال قدرتمند ترين ماموران دولتي شهر در آن زمان

- حاكم يزد با ماموريتي رسمي در حفظ امنيت و آباداني شهر ، امٌا ...


سه شنبه 1393/4/31

قبرستان يا پادگان و قرارگاه نظامي ؟


( تحت ويرايش )


در بهار سال 1291 شمسي ، زمان حكومت شهاب الدوله بر يزد ، اشرار فارسي لابد بازهم به مركزيت ناحيه ي ابرقو ، به شهر يزد حمله برده اند (1) ؛ و از جمله محله هاي ميدان شاه و به خصوص باغ صندل ( خانه - باغ هاي نقيب زاده ها - خطيب زاده ها - كلاهدوز ها - درخشاني ها - سيد ابراهيمي ها - و.... تا آخوند ملا عبد الرحيم ) را غارت كرده اند .

در اواخر تابستان 1291 و اوايل پائيز همان سال مسئله منحرف كردن ذهن بزرگترين شرور و غارتگر و مدعي حكومتي ايران بنام ماشاء الله خان كاشي كه گويا قصد حمله به تهران و تصرف حكومت سلطنتي را داشته است ، به سوي شهر همچنان بزرگ و ثروتمند يزد معطوف مي شود . گفته اند ماشاء الله خان چهار صد نفر سوار بسيار ورزيده و هركدام به جاي خود يك مدعي با خود داشته است كه احتمالا" در بين راه نيز اشرار ديگري به وي مي پيوسته اند . جهت دادن اين خيل عظيم اشرار به سوي يزد كه با وعده ضمني حكومت يزد به آنان بوده است حتي سبب فرار برخي از ثروتمندان از شهر يزد به روستاهاي اطراف شده است .

شهاب الدوله ، حاكم يزد ، كه با دريافت خبر رسمي خبر بسيار ترسيده بوده است ، طبق معمول اكثر حكام آن زمان رفع و رجوع مسئله را به ميرزا فتح الله خان مشير الممالك ، مستوفي مشهور و در واقع حاكم واقعي شهر يزد ! ، ارجاع مي دهد و در غياب وي كه در مسافرت بوده است از پسرش ، ميرزا تقي خان مشيري ، مي خواهد كه از اين لشگر وارد به يزد پذيرائي كند . امروز هر باستانشناس و مردم شناس حتي مبتدي ئي حدس مي زند كه اين خيل عظيم با آنهمه اسب و لابد تعدادي الاغ و شتر و... ساير جهازات فقط در منزل مشير و كاروانسرا و لرد جنب آن جاي نمي گرفته اند و حقيقت دارد كه قبرستان امامزاده در نزديكي محل خانه مشير تبديل به جاي نگهداري حيوانات آنان شده است .

متاسفانه اين موضوع كه حرم امامزاده جعفر (ع) تا اوايل سلطنت پهلوي اوٌل در دو سوي جنوبي و غربي و حتي گاه در سمت شمال با نفوذ اشرار فارسي غارتگر به ميدان شاه و از آنجا به قبرستان ، به عنوان دروازه ورودي مهاجمين و حتي مبداء حركت مدافعان يزد به بيرون براي دفاع از شهر قرار مي گرفته است در حوالي سال 1345 مورد تائيد بسياري از معمرين اطراف و اكناف آن محل قرار گرفته است .

قدرت اشرار در اين محله همچنان به قوت خود باقي يوده است ، اشراري كه ديگر استاد محمد بنٌا ي كور و شل شده ( سازنده مناره هاي اميرچقماق ) را قبول نداشته اند ، و در هر حال ناامني اطراف امامزاده جعفر ، حتي براي دفن مردگان جديد ، تا زمستان سال 1293 شمسي ؟ كه زمان به داركشيدن استاد محمد باشد باقي بوده است .  

(1) كيست كه نداند كه جنيش مشروطيت در ايران كه با نيت پاك و صفاي دل مردم ستمديده اين مرز و بوم شروع شده است با جهت دهي هاي بيروني و سوء استفاده از كم سوادي و كم اطلاعي مردم اين كشور به حكومتي خانخاني و تاخت و تاز ايلات و عشاير غارتگر كشور ( تحت لواي مشروطه خواهي ! ) و از بين بردن شهرهاي بزرگ و نهايتا" افول و تا سرحد مستعمره كشانيدن ايران كشيده شده است .


دسته ها : امنيت شهري
يکشنبه 1393/4/29

عوامل ايجادي محلٌه ي امامزاده جعفر (ع)


(تحت ويرايش )


گسترش شهر تاريخي يزد ، و در پي آن « مرغوبيت و ارزش زمين » بنا به چند معيار اساسي بوده است :

- حفاظ و امنيت در برابر حملات گاه بگاه تيره هاي غارتگر فارسي و غير فارسي

- موقعيت تجاري و در پي آن موقعيت صنعتي و نزديكي به آنها 

- دسترسي به خدمات شهري مورد نياز روزانه

خدمات شهري ( چون آنچه كه در محله هائي « مجتمع سازي » شده شهري چون محله خان - محله ملااسماعيل و... كه داراي هويت افتخار آميز شهرسازي و معماري ايراني و سرافرازي يزد به عنوان شهر تاريخ جهان شده و مي شوند ، از قبل ساخته مي شده است ) در محلات به اصطلاح « خود رو » و حاشيه اي چون محله امامزاده جعفر ، خود منوط به امنيت و سكونت تعدادي قابل توجه از مردم داراي قدرت كافي براي  خريد بوده است ؛ كه ميتوان حدس زد تا مدت ها وجود نداشته است .

امٌا امنيت و موقعيت تجاري - صنعتي محله امامزاده جعفر در اواخر سلطنت قاجاريان و حتي چندساله ابتدائي سلطنت پهلوي متناقض مي نموده اند . چون مرغوبيت محل تجاري - صنعتي ، اگر در بازار شهر نبوده است بستگي بر استقرار آن بر سر راههاي تجاري شهر و در اينجا به خصوص شاهراه بزرگ هند - بندرعباس - كرمان به اصفهان و تهران و نظاير آن ها داشته است كه اين شاهراه نيز چنانكه گفته شد از جمله در تقاطع كوچه مصلي به حرم امامزاده جعفر در معرض تهاجمات فارسي ها و بنابر اين عدم امنيت مداوم بوده است . در آن سالهاي دهه هاي 1290 و 1300 شمسي يا بختياري ها به مركزيت فراغه و برخي ديگر از روستاهاي ابرقو به شهر يزد حمله كرده ( حتي از شكستن يا بردن سنگ قبرهاي مردگان و بزرگان ( چون در مقبره ملااسماعيل ) و چه بسا مرقد اعلم بلد و... ابائي نداشته اند ) به جان و مال و ناموس مردم تجاوز مي كرده اند ؛ يا قشقائي ها ، و باز به كمك ابر قوئي ها همين فجايع را مرتكب مي شده اند ، يا حكومت بيخبر و خود خواه مركزي حكومت را به همين سران عشايري چون ضيغم الدوله قشقائي كه دهان فرخي را دوخته است مي سپرده اند ! و ... كه ما قبلا" در باره وجود خانه هاي هفت در و پيكر در يزد در برابر اينگونه تهاجمات دد منشانه نوشته ايم ؛ و فراتر از آنها بنگاههاي تجاري - اقتصادي چون كاروانسراها بوده اند كه خود عملا" دژ مانند ساخته مي شده اند . حتي بنگاههاي صنعتي بر سر راه مثل روغنگيري ها و رنگريزي ها و ... داراي حفاظ هائي پيش انديشيده و از جمله درهاي ورودي بسيار كوچك بوده اند به اضافه ي اين كه در چنين محل هائي هميشه كارگر - مبارزاني وجود داشته اند و به محض طلاع از هجوم اشرار سارق پشت كوهي شروع به تخليه اجناس قابل دسترس سارقان مي كرده اند ...

اما منازل مسكوني مردمان فقير و متوسط ، فاقد چنين امكاناتي بوده اند و طبيعي است كه در محلي چون محله كنوني امامزاده جعفر يزد كه يكي از اصلي ترين هدلاين هاي اشرار سارق يوده است حتي درحريم دور دست آن نيز نمي توانسته اند در امنيت باشند گرچه گويا ميرزا فتح الله خان مشير الممالك ، مستوفي آن زمان يزد گويا كليد تدبير اين امر را در دستان خود مي ديده است و...  


گسترش شهر به سوي امامزاده جعفر (ع)


(تحت ويرايش )

مكرر ديده ام كه معماران ، شهرسازان ، مورخان و حتي باستانشناسان كه خبره ي بازشناسي بافت هاي قديمي شهري و روستائي هستند هميشه شهر يزد را يك « شهر مجتمع » ، و ترجيحا" داخل حصار دانسته اند ؛ حال آنكه ظاهرا" شهر يزد پس از حكومت نادرشاه افشار ، و به خصوص از جوانب غرب و جنوب به تدريج از حصار بيرون آمده و با سرعت افزايش جمعيت ( كه در زمان زنديان پر جمعيت ترين شهر و بنابر اين بزرگترين شهر ايران شده است ) تا اواخر سلطنت فتحعليشاه قاجار كه جنبش بابيگري صدمات جبران ناپذيري بر اين شهر وارد ساخته است ؛ به تدريج روستاهاي اطراف خود را بلعيده است .

گسترش شهر يزد در دوران زنديان و نيمه اوٌل سلطنت قاجاريان ، صرفنظر از محله هاي تاجر - اعيان نشين سهل ابن علي - خان و ملا اسماعيل در جنوب و محله صنعتي ( نساجي ) شيخداد در غرب ، بر حسب ارزش و مرغوبيت زمين ، موقعيت تجاري ، كه مي توانسته است شامل قبرستان امامزاده جعفر هم بشود ، و به خصوص امنيت و دفاع در مقابل تهاجمات بوده است كه اين امامزاده - قبرستان - ميدان نبرد فاقد امكانات دفاعي در مقابل تهاجمات مكرر تيره هاي غارتگر به شهر يزد ( كه فقط بزرگترينشان در برخي از تاريخ ها مذكور افتاده است ) بوده است . ظاهرا" غارتگران محله هاي يزد بيشتر از سوي جنوب و با عنوان كلي « فارسي » ( آمده از ايالت فارس ) به آن شهر حمله مي برده اند :

- بختياري هاي ناحيه فراغه كه سارقي مشهور در راس آنان به نام خسروخان به همدستي ايلياتي هاي قبلا" ساكن در يزد مشهور به « شيرازي » ها ( احتمالا" بابي ) ،يا همراهي گروهي از ايشان كه قبلا" در تفت ساكن شده بوده اند ، لابد بدون آنكه حتي مفهوم مشروطه را هم درك كنند مشروطه خواهي را در غارت يزد بهانه قرار داده حتي از سرقت عداوتمندانه سنگ قبر بزرگان و حمل آن به تفت ؟! شهره بوده اند .

- قشقائي هاي ناحيه اقليد - آباده ، و از آنجمله تيره محزونها كه بعدا" ضيغم الدوله قشقائي از  ايشان حاكم يزد شده است ، دهان منتقد حقخواه ميرزا محمد فرخي يزدي را دوخته است ، و به پاس آن و ساير قساوت هاي خود مبلغي بسيار كلان از بيت المال يزد را از مشير الممالك دريافت و شهر را ترك كرده است .

- عرب هاي شيباني ، به ويژه عمله ها ، كوپاني ها ، و ساير عشاير بواتات - سوريان و اطراف آن

- بوير احمدي ها از سمت آباده و اقليد و ابرقو تا به يزد

- بهارلوهاي ترك زبان كه از شمال داراب و فسا به نواحي يزد وارد مي شده اند .

امٌا بيشتر حملات به يزد و غارت اين شهر از سوي عرب هاي شيباني و به خصوص بختياري ها و قشقائي هاي متمركز در ابرقو و حوالي آن مينمايد كه با معدودي ابرقوئي و معدودي ديگر از خودشان كه قبلا" در تفت يزد ساكن شده بوده اند هماهنگ و همراه شده از سمت جنوب ، يعني راه سردوراه به كوچه هاي پشت باغ و هاشمخان و راه كوچه بيوك به كوچه مصلي و مستقيما" قبرستان امامزاده تا ميدان شاه ، گاه به بهانه مشروطه خواهي ... ، به يزد حمله كرده خانه هاي بي دفاع مردم را غارت مي كرده اند .


X