معرفی وبلاگ
پژوهشگر سایت: علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi ، متولد 1324 در محله مصلی عتیق ( خیابان آیت اللهی کنونی ) یزد ، فرزند آقا میرزا جواد آیت اللهی است که به شدٌت به معماری - ساخت بنا و عمران و آبادی علاقه مند بود ؛ و تحت تاثیر پدر از 1345 به مطالعه خانه های قدیمی یزد پرداخت . وی از سال 1356 در فرانسه مطالعات معماری سنٌتی ( مردم شناسی شهرسازی و مسکن ) را ادامه داده ضمنا" در رم و ونیز ایتالیا به تحصیلات غیر رسمی معماری شرقی ، و در بارسلونای اسپانیا به تحصیلات غیررسمی شهرسازی تاریخی اسلامی ، و در پرووانس به تحصیلات عمران شهری در سطوح کارشناسی ازشد و دکتری پرداخت ؛ آنگاه مقالات و رسالاتی متعدد در معماری و شهرسازی ایرانی - اسلامی در دانشگاه پرووانس فرانسه ارائه داد و از سال 1363 در همین زمینه در ایران به مطالعات خود از جمله از 1374 به عنوان پژوهشگر آمایش سرزمین و از 1381 تا 1392 به عنوان مسؤول مطالعات و تحقیقات عمران شهری در سازمان مدیریت و برنامه ریزی ادامه داده است ؛ که گاه به صورت مقاله طی سخنرانی هائی متعدد در مجامع علمی - تخصصی معتبر تهران ارائه شده اند ...
دسته
عليرضا آيت اللهي ( ادبي )
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 60401
تعداد نوشته ها : 37
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
محمد علي گل کار

تركيبات خاك شهر يزد


خاك شهر يزد نيز چون خاك هر سزمين ديگري قبل از هر چيز و به طور كلي از مواد معدني و آلي ريز دانه در سه بخش اصلي تشكيل شده است ؛ كه چون در فرايند ساخت و ساز ، دوام تاريخي ، نگهداري ملكي ، حفاظت به عنوان ميراث فرهنگي ، و توسعه و تخول معماري و ساختمان سازي با خشت و گل نقشي اساسي ايفاء مي كنند اشاراتي به آن سه مي نمائيم : مواد جامد - مواد مايع - مواد گازي .

بخش سخت يا جامد اين خاك متشكل است از :

قلوه سنگ هاي كوچكي كه معمولا" اندازه هايشان را به سانتيمتر بيان مي كنند ؛ و چون شهر يزد در فاصله اي بسيار زياد از كوههاي مجاور قرار گرفته و كمتر داراي زمين هائي آبرفتي شامل قلوه سنگ هاي حاصل سيل و نظاير آن است سهم آنان ، به نفع استحكام گل و خشت ، در خاك يزد اندك مينمايد .

شن هائي توسي رنگ به ابعاد 5 تا 20 ميليمتر

ريگ هائي به ابعاد كمتر از يك ميليمتر تا پنج ميليمتر

سيلت هائي به ابعاد دو ميكرو متر تا شش دهم ميليمتر

خاك رس كه كاملا" زردرنگ است ؛ و يزديها به دليل اينكه فاقد باروري در كشاورزي است به آن خاك نر مي كويند و سهم مناسب آن در خشت و گل را سبب استحكام بيش و بيشتر آنها مي شمارند . امٌا متقابلا" اين خاك به اصطلاح « آب طلب » هست ، و به دليل جاي دادن حجمي زياد از آب در خود پس از خشك شدن دچار شكاف هائي عميق مي شود .

اكسيد هاي فلزات كه غالبا" رنگي هستند و اندازه هائي كمتر از دو ميكرومتر دارند .

البته اين شش قلم در عمل به جاي آنكه صورت دانه را داشته باشند به صورت پلاكي جلوه گر شده اند .

بخش مايعي يا مرطوب خاك طبيعتا" حاصل آب دروني يا رطوبت خاك است كه هرچه بيشتر و بادوام تر در خاك بوده باشد آن را زنده تر و قابل استفاده مي كند ؛ و از جمله مشخصات خاكي كه در محل « گِلِ مرده » خوانده مي شود فقدان يا تقريبا" فقدان آب در آن است .

بخش گازي خاك از ازت ، اكشيژن ، گاز كربنيك و ساير گازهاي دروني آن تشكيل مي شود .

از اينجا است كه خاكشناسي ، شناخت تركيبات خاك محلي ، و شناخت خاكي كه مناسب ساختِ گِل ، گِلكاري ، خشت زني ، و... باشد اهميت مي يابد ؛ و اين شناخت ، گرچه به صورتي ناقص ، امٌا به هرحال در معماري مردمي و سنٌتي شهر يزد وجود داشته است كه به آن اشاره خواهيم داشت .    


دسته ها : تركيبات خاك
دوشنبه 1393/6/24

فناوري هايِ ساختمانيِ كاربرد گِل و خشت خام به عنوان مسالح ساختماني در بنٌائي هاي سنٌتي يزد كه به دليل مبنا بودن گِل اصولا" كار بنٌائي را گِلكاري ، و بنٌا را گِلكار ، مي ناميده اند ؛ و احتمالا" هنوز هم به همين عنوان مي نامند ، عبارت اند از :

- چينه گذاري

- كاهگل سازي

- خشت زني ( به لهجه ي محلي : خشت مالي )

- خشت كاري ( خشت كار گذاشتن )

- و فعاليت ها ي ديگري كه داراي اهميت نسبتا" كمتري مي نمايند ؛ مانند پر كردن درز و شكافهاي گوناگون و از آنجمله درز و شكاف هاي موجود بين تير ها و شاخه هائي كه با آنها سقف را مي پوشانند ، كاهگل و اندود كردن پشت بام و ديوارهاي جانبي ساختمان ، مخلوط كردن گل با گلاره نجاري به جاي كاه و آن نيز به منظور استحكام بيشتر ، مخلوط كردن گل با ساير مواد گياهي مثل گياهي وحشي كه در اطراف نجف آباد يزد ( مزرعه آخوند ) وجود داشته است و وجود دارد ، مخلوط كردن گِل با موي بز ، و... نهايتا" مخلوط كردن گل با سفيده تخم مرغ كه اين مورد تا حدودي افسانه سازي مي نمايد .

خاك شناسي

امٌا قبل از هرچيز موضوع شناخت خاك ، شناخت خاك مناسب براي بنٌائي - كاهگلكاري و به خصوص خشت زدن و نظاير آنها مطرح است ؛ به اضافه ي مكان جغرافيائي وجود چنين خاك هائي در نزديكي ساختمان ؛ و امثال آنها كه معمولا" به دوطريق صورت مي گيرد :

- شناخت سطحي و عوامانه  يا سنٌتي از خاك

- شناخت علمي از خاك يا خاكشناسي

در كشورهاي پيشرفته صنعتي و معتقد به « علوم جديد - حقيقي » و غير « سنٌتي - توهمي » مؤسسات خاكشناسي با كارشناساني متخصص و مجرب ، خاك ِ منطقه به منطقه ي جغرافيائي متفاوت از نظر خاك را بررسي و كاربردهاي هريك را در حوزه ي آمايش سرزمين تعيين مي كنند (1) ؛ كه از اين لحاظ خاك مناسب براي خشت زدن ، كاهگل كردن ، اندود كردن ، و... نيز شناخته مي شوند؛ حتي انجمن هائي از مشتاقان خدمتگزاري در اين امر در چهارچوب « سمن » ها يا نظاير آن ها تشكيل مي شود كه علاوه بر خاكشناسان ، مصرف كنندگان خاك نيز در آن عضويت مي يابند ؛ چون :

- معماران

- بنٌايان

- كوره داران

- كوزه گران

- صاحبان صنايع سراميك و چيني 

- و...

... و به طور كلٌي تمام كساني كه در فعاليت هاي خود با خاك محلي سروكار دارند . امٌا در شهريزد به عنوان « بزرگترين بافت شهري خشتي و گلي جهان » يا چنين مؤسسات و مجامعي وجود نداشته اند (2) و يا اگر وجود داشته اند از متخصصان و مشتاقان حقيقي و ذينفع ترقيخواه تشكيل نشده اند .


(1) در تمام ايران مسئله ي خاك شناسي مطرح است ، و با وجود اين ضرورت مثلا" مشاهده مي كنيم كه يك تحصيلكرده درجه چندم رشته خاك شناسي در حدود نيم قرن قبل از اين خود را نه تنها متخصص عاليرتبه و زبده ي خاكشناسي در سطح جهان معرفي مي كند ؛ حتي به ساير امور مربوطه هم مي پردازد ، و به طوركلٌي در بسياري از امور « موقعيت تبليغاتي » افراد جاي مقام و موقعيت علمي و حقيقي ديگران را مي گيرد و از همان بدو امر و توسط فرصت طلبان غير متخصص و فرصت طلب جلوي ترقي و توسعه لازم و حتي ضروري در بسياري از امور سد مي شود .

(2) گويا طي چند روز ابتدائي دي 1392 جنبش هائي در اين امر صورت گرفته است . نگاه كنيد به :

 برگزاري نشست هم‌انديشي حاميان بزرگ‌ترين بافت خشتي زنده جهان در يزد

http://www.yazdfarda.com/news/1392/10/81379.html

دكتر هادي نديمي: معامله ما با بافت‌هاي تاريخي از بنياد، غلط است. نگاه غربي هم نبايد باشد.

http://www.yazdfarda.com/news/1392/10/81378.html


در بررسي شهرهائي تاريخي از ايران ، چون شهر يزد كه « شهر تاريخ جهان » نيز ناميده شده است ، چه از نظر معماري ، چه از نظر شهرسازي ، و چه نهايتا" در شناخت ، « حفظ و توسعه ي بافت شهري » آنهابه عنوان « ميراٍ ث فرهنگي » شايد ده ها سال از بسياري از كشورهاي جهان عقب مانده باشيم ؛ و اين عقب ماندگي نه تنها نسبت به كشورهاي پيشرفته صنعتي ، بلكه نسبت به كشورهائي مجموعا" كمتر توسعه يافته تر از ما ، و چه بسا به اصطلاح عقب مانده ، نظير افغانستان ، نيز هست كه چون وضوحا" نه مستعمره ، بلكه تحت الحمايه كشورهاي پيشرفته هستند ، ميدان مطالعات و تحقيقات معماري و شهرسازي بومي و سنٌتي آنان قرار گرفته از اين نظر از به اصطلاح « خيرِ » « عد و » بهره مند گرديده اند .

تقريبا" تمامي شهرهاي ما كم و بيش از« خشت خام » ، يا در واقع « گِلِ نپخته » ساخته شده اند ؛ گِلي كه با كمترين تغيير ممكن به عنوان  مصالح ساختماني  به كار گرفته شده است . اگر خشت خام را نماينده ي تمام اشكالِ گل نپخته فرض كنيم ، كه تا كنون هميشه چنين فرضي داشته ايم ، در معماري خشت و گل ، خشت خام در برابر خشت پخته يا آجر قرار مي گيرد .

خشت و آجر ، شايد به همراهي سنگ لاشه ، مهم ترين « مصالح ساختماني معماري بومي – مردمي و سنٌتي » ما را تشكيل مي داده اند ؛ و با اين وجود در مكاتب معماري خشت و گل جهان نه تنها جايگاه شايسته خود را نيافته اند ؛ بلكه سهمي بسيار كم تر از حق جهاني خود داشته حتي در اصطلاحات و تعاريف و امثال آنها با اسامي يي محلي مواجه مي شويم كه محل ساخت و ساز خشتي – گِلي آنان اهميتي حتي به يك چندم اهميت معماري خشت خام ، و آجر ، در ايران نداشته اند .

احتمالا" :

به جاي اين كه مطالعه كرده مفاخر معماري و شهرسازي خود را مستند كنيم به شعار دهي ، و گاه حتي پرخاش به رقبا ! ، اكتفا كرده ايم .

به جاي اين كه متوجه رقابت جهاني و در واقع بيروني و بين المللي باشيم به رقابت دروني ، و مثلا" اينكه آيا در حقيقت نارين قلعه ميبد قديمي تر است يا ارگ بم ؟ پرداخته ايم .

... و در چنين به اصطلاح دغدغه هائي هم به جاي مطالعه حقيقي – منطقي و علمي ، به رگ هاي حجت پناه برده سياست و قدرت را اصل قرار داده ايم .   


شهر زير زميني يزد


به غير از چاه ها كه در يادداشت ها ئي قبلي تحت عنوان « چاهخانه ، جزئي اجتناب ناپذير در معماري و شهرسازي بومي - سنٌتي يزد » اين مبحث آمده اند لااقل سه نوع سوراخ اريب ، و دو نوع سوراخ وسيع هم در معماري شهر يزد وجود داشت . سوراخ هاي اريب عبارت بودند از :

 - گاو روها كه در جوار چاههاي عميق و پرآب اماكني عمومي نظير حمام ها و كاروانسراها وجود داشتند و به شخصه بارها به تماشاي آب كشيدن از چاه حمام امامزاده جعفر (ع) ، در ضلع شمال غربي ساختمان امامزاده در ميدانگاهي كه امروز به بلوار وصل شده است بوده ام كه البته گاه نيز براي كشيدن دلو بسيار بزرگ آب از چاه ، به جاي گاو از شتراستفاده مي كردند.

 - جوب هائي چون « جوب امامزاده » و « جوب حاجي بابي » كه چون پلكان آب انبارها ، پس از طي حدود 80 پله به محل كانال عبور آب يك قنات مي رسيدند و البته در آنجا محوطه اي ساخته شده بود كه بيشتر براي رختشويان حرفه اي مورد استفاده بود ؛ و در باره امامزاده جعفر گفته مي شد علاوه بر اينكه محلي براي غسل كردن فقرا بوده است گاه نقش غسالخانه ي قبرستان امامزاده جعفر را هم ايفاء مي كرده است ..

 - پلكان آب انبارها كه هنوز هم موجود و در معرض ديد عموم مي باشند .

 سوراخ هاي وسيع ، صرفنظر از بعضي از حمام ها و به خصوص زورخانه ها كه در گودي ساخته مي شدند عبارت بودند از :

 - خزانه هاي آب انبارها كه هنوز هم به تعدادي قابل توجه وجود دارند و تقريبا" امكان مشاهده شان براي عموم مردم وجود دارد .

 - باغچه ها يا درواقع طبقاتي زير زميني كه يا به منظوراستفاده از خنكاي زمين در تابستان ، يا به منظور هم سطح كردن بخشي از خانه با مجراي عبور يك قنات و ايجاد باغچه اي كه از وجود آن قنات بهره مندشود ساخته مي شدند ، و گاه عملا" باغچه اي بزرگ را تشكيل مي دادند .

حال از اين سوراخ ها كه بگذريم به سوراخ هائي عمودي مثل مجاري قنات هاي عبوري از شهر مي رسيم كه گاه مجاري آن ها را كه به يكديگر وصل بوده اند مرتفع ساخته بوده اند  . مي دانيد چرا ؟ .براي اين كه اگر دشمن از حصار شهر گذشت و وارد شهر شد به داخل چاه قنات رفته از آنجا به روستاي مظهر قنات فرار كنند ...

گاهي هم نقبي براي فرار ازدشمن مهاجم غالب تدارك مي ديده اند كه مشهورترينش گويا نقبي از خانه مرحوم صدر الممالك ( در ضلع جنوبي مسجد كنوني روضه محمديه شروع مي شده است و به خانه كدخداي روستاي محمود آباد در شمال شهر درآن زمان مي رسيده است و در درون شهر نيز شعباتي به خانه برخي ديگر از اعيان و رجال شهر داشته است .


دسته ها : شهر زير زميني
يکشنبه 1393/6/9
چاهِ خانه و چاهخانه در شهر يزد (2)


يادداشتي در باره « چاه چهل ذرع » يزد در تاريخ اوٌل شهريور 1389( ذرع را يزديها « گز » مي گفتند ) در سايت ديگري نوشتم كه واكنش هاي شفائيش كم نبود ، و بنده ناچار به يك تذكر :

چاههاي شهر يزد به همين يك فقره چاه تدارك آب شرب خانگي و غير خانگي ؛ و به خصوص قبل از ايجاد و گسترش آب شهري در حوالي سال 135 تا 1340 ختم نمي شدند ،  بلكه تا آنجاكه اينجانب در دهه 1340 يادداشت كرده ام عبارتند از :

 - چاه امام زمان (عج) كه قبلا" درباره آن  يادداشتي نوشته ام ، و در واقع چندان چاه نبود ، اما چون چنين نامي داشت ذكر كردم .

 - چاه ميرچقماق كه به قول يزدي ها حكايتي است و شخصا" آن رانديده ام ؛ فقط شنيده ام .

 - چاه هاي چهل ذرع پيشگفته .

 -چاههاي قنات هاي عبوري از يزد كه اكثرا" در كذرگاه هاي عمومي واقع شده اند .

 - چاه هائيكه صاحبان خانه ها يا حمام ها و... بر روي مسير قنات هاي عبوري از يزد كنده بودند ( و داشتن چنين چاه هائي معمولا" بر مزيت ملك مربوطه مي افزود . به اين دليل كه غالبا " آبي با كيفيت تر و درتابستان خنك تر داشت ، چون چاه هاي چهل ذرع نياز به « ته زني » مكرر نداشت ، عمقش بسيار كمتر از عمق چاه چهل ذرع بود ، و... )

 - چاه هاي تهيه آب براي حمام ها و كاروانسراها و... كه بسيار عميق تر از ساير چاه ها و مجهزبه « گاو رو » بودند ، و گفته مي شد كه مثلا" در انتهاي چاه فلان كاروانسرا كه اكنون در جوار خيابان آيت اللهي قرار گرفته است خزانه اي به حجم يك تالار وجود دارد ، و...

 - چاه هاي فاضلاب در كوچه ها و اماكن عمومي ( مثل حمام ها - سراها - كاروانسراها - مساجد - حسينيه ها و... ) .

 - چاه هاي فاضلاب در كارگاههائي چون دباغي ها و رنگرزي ها و روغنگري ها و عصاري ها و...

 - چاه هاي فاضلاب در مطبخ هاي خانه ها

 - چاه هاي فاضلاب در مستراح ها ...

 - و... ....

منتهي اگر معمار يا شهرساز هستيد به حضور ذيجودتان عرض شود كه وروديه همه چاههاي شهر در يك ارتفاع جغرافيائي به اصطلاح از سطح دريا نبودند و توپوگرافي شهر يزد قديمي كه بر تعدادي تپه شني و دره هاي بين آن ها بنا شده بود مطالعات ريخت شناسي آن را خواه ناخواه به مطالعاتي در حوزه جغرافياي طبيعي سوق مي داد ؛ به عنوان مثال مقني ئي كه چاه منزل آقا ميرزا جواد آيت اللهي را در حوالي سال 1337 ته زني مي كرد عمق آن راكه از نظر توپوگرافي در يكي از مناطق پست شهر ، يهني گودال مصلي ( امروز خيابان آيت اللهي ناميده مي شود ) قرار داشت حدود 45 - 46 متر حدس مي زد و نسبت به چاهي كه قبلا" در محله دروازه مهريز ، كه در ارتفاع تپه اي بنا شده است ، و محله اي قديمي تر است ، حدود هفت - هشت گز كمتر برآورد كرده چاههاي آن محل زا به عمقي در حدود 55 ذرع مي دانست . . 

باز هم به عنوان مثال ورودي چاه چهل ذرع منزل مسكوني ما ( در گود ترين محل كوچه گودال مصلي ، خيابان كنوني آيت اللهي ) ، چنان كه در سال 1352 توسط گروه معماري و شهرسازي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران ( مامور تهيه طرح جامع يزد به سرپرستي مهندس كوثر ) ، محاسبه شد بين 3 تا 4 متر از ورودي چااه چهل ذرع خانه مجاور خانه مرحوم سيد مهدي چيتي ،هنرمند بزرگ يزدي ، در كوچه مير قطب و تقريبا " فاصله اي صدمتري ، پائين تر بود ، و به همين ترتيب ورودي چاه مسجد ملا اسماعيل نيز مي توانست به همين اندازه نسبت به آن پائين تر باشد . كوچه ميرقطب روي تپه بنا شده بود و  گودال مصلي همانطور كه از نامش بر مي آيد در گودي ..

امٌا قنات هاي عبوري از يزد دو عارضه ديگر شهرساختي هم داشتند كه در يادداشت هاي بعدي  ، ازجمله تحت عنوان شهر زير زميني يزد ، خواهند آمد .


يکشنبه 1393/6/2

چاهِ خانه و چاهخانه در شهريزد (1)

چاهخانه ، جزئي اجتناب ناپذير در معماري بومي - سنٌتي يزد

شايد هيچ جاي دنيا به اندازه شهر يزد زمين را سوراخ نكرده باشند .

شايد هيچ جاي دنيابه اندازه شهر يزد زمين راسوراخ - سوراخ نكرده باشند . چرا كه « آب مايه حيات است » ، و شهر يزد دچار كم آبي . اگر برشي سطحي در سطح شهر تصوير شود ، نه تنها تعدادي « چاه آب سرد » ، و در اكثر قريب به اتفاق موارد در اماكن عمومي ، وجود دارد ، بلكه تقريبا" غالب خانه هائي كه تا حوالي دهه 1340 ساخته شده اند داراي يك حلقه چاه مشهور به « چاه چهل ذرع » مي باشند كه آب مصرفي يا گاهي فقط آب آشاميدني آن ها را فراهم مي كرده اند .

مشابه اين چاه ، حتي در مناطقي از آمريكاي مركزي و به خصوص در آمريكاي شمالي ، در ايالاتي خشك و كويري چون تكزاس و نوادا هم وجود دارد . امٌا مزيٌت چاه در خانه هاي يزد ، معماريي است كه در طول ايام شكل گرفته است و جايگاه خاصٌي در ريخت شناسي مسكن يزد به وجود آورده است .

« چاهخانه » بخشي از معماري مسكن يزد را تشكيل مي دهد كه ( تا آنجا كه بنده مطالعه دارم ) به قدر كافي مورد توجٌه قرار نگرفته است .، حال آنكه نه تنها از مشخصات اصولي معماري بومي - سنٌتي - باستانشناختي - انسانشناختي شهر يزد است بلكه جزئي اجتناب ناپذير از هويت « فرهنگ مادي » اين شهر به شمار مي رود .

مونوگرافيش را بنده كه فقط هشت چاهخانه را در سالهاي 1354 و 1358 بررسي كرده ام نمي نويسم .. بر مسؤولان ، معماران و استادان معماري يزد است كه لااقل رساله اي به اين امر اختصاص دهند و حد اقل عكس و فيلمي از عناصر مشترك در ساختار چاهخانه و ابزار و وسايل آن ( مثل چرخ ، سازو كه به تدريج فراموش مي شود ) تهيه ديده در كنسرواتوار مربوطه نگاهدارند (1) . حد اقل دانشجويان وطندوست و كوشائي پيدا شوند كه پايان نامه تحصيلي خود در دوره كارشناسي ارشد معماري را به اين امر اختصاص دهند (2) . 

----------------------------------------------------------------------------------

 (1) اصل اين مطلب به زبان فرانسه و به صورتي تفصيلي تر ، جزء ملحقات يكي از پايان نامه هاي دوره دكتري آمايش شهري اينجانب در دانشگاه پرووانس فرانسه نوشته شده لابد در كنسرواتوآر مربوطه در آن كشور نگهداري مي شود .

(2) پس از انتشار اوٌليٌه اين يادداشت در تاريخ 30 مرداد 1389 ، موزه آب يزد به خوبي تجهيز شد ، و...



در پنجم يا در واقع درهاي پنجم : درهاي اتاقها

معضل ترين تدابير دفاعي در خانه هاي هفت در و پيكر يزد مربوط به در هاي اتاق ها مي شد كه در حوالي سال 1345 كهنسالان حدس مي زدند مه اتاقهاي زمان قديم بيش از يك در ورودي و آنهم از روي حياط خانه نداشته اند ؛ و شخصا" آنچه را مي گفتند ، يا تقريبا" مشابه آن را در خانه هائي در هنزاء و تزرجان كه محل روضه خواني يا سكونت خانواده هاي دوستانم بوده است و نيز خانه اي در شهر تفت مشاهده كرده ام .

امٌا گويا از حدود دويست سال قبل هرچه بر ميزان امنيٌت و امكانات رفاهي افزوده شده است به تعداد درهاي اتاقها نيز افزوده اند ؛ چنانكه اتاق هائي بنام هفت دري ( شخصا" نديده ام ) با دو در جانبي كه مجموعا" نه در مي شده است، پنج دري ، سه دري ، دو دري و يك دري وجود داشته اند و با اينهمه اينگونه اتاق ها ، بر خلاف آنچه كه گفته مي شود ، و برخي اصرار بر اثبات آن دارند ، چندان به دوره سلطنت صفويان و قبل از آن بر نمي گردند .

در زمان كودكي من ، و بين سالهاي 1330 و 1340 ، هنوز هم اتاق هائي با در ارسي ( اُرُصدي ؟ ) و يك در ورودي از راهرو وجود داشتند كه در ارسي اگر اشتباه نكنم گاهي خود به صورت دولايه بوده، و در ورودي اتاق ها هم در مواردي معدود كه از قديم مانده بود به صورت درهائي تقريبا" به طور كامل ساده ، با اندكي تزئين ، بدون شيشه ، امٌا قطور و پاشنه اي بود .

گفته مي شد در ابتداي دوره اي كه درهاي تقريبا" سراسر شيشه دار متداول شده بوده است ، طرف حباط خانه به در ارسي و طرف داخل اتاق به درهاي جديد شيشه اي اختصاص داشته است كه شخصا" موردي مشاهده نكردم ؛ اما در باره ي ساير مشخصات مربوط به درها :

- در هاي اتاق ها به ارتفاع تقريبا" يك متري سطح حياط قرار داشتند از جمله شايد به اين منظور كه كار حمله دشمن از حياط به داخل اتاق از اين طريق را دشوارتر سازند .

در بعضي از اتاق ها جائي براي يك يا تعدادي در تعبيه شده بود امٌا به جاي در از تيغه خشتي اسفاده كرده بودند كه علاوه بر دلايل دفاعي و جلوگيري از سرما و گرما آن را به توان صاحبخانه موقع ساخت بنا نيز نسبت مي دادند كه موقتا" تا يافتن توان مالي و خريد درهاي لازم آن ها را تيغه نموده است .

استاد محمٌد بنٌا ، معمار بزرگ يزد ، مي گفت گاه مخارج تهيٌه در هاي خانه هاي اعياني از مخارج ساخت بخش اساسي با به اصطلاح يزدي ها « سفت كاري » ، و حتي گچكاري شده ،  بيشتر مي شد ه است ؛ خصوصا" كه در ها مي بايست از چوب ضخيم و خوب بوده باشند و چوب درخت توت كه به نصف قيمت مثلا" چوب چنار خريده مي شده است استحكام لازم ( از جمله در مقابل موريانه يا به گويش يزدي تَرده ) را نداشته است .

چوب وارداتي به يزد در حوالي سال 1340 ، كه « چوب جنگلي » ناميده مي شد سبب افزايش تعداد درها و به خصوص درهاي مغازه اي اتاق ها در شهر يزد شد


درِ چهارم ( درِ ميان در )

به دري مي گفتند كه بين دو قسمت اصلي خانه ، يعني از يك طرف « بيروني » و از طرف ديگر « اندروني » قرار مي گرفت . بيروني غالبا" داراي دو وظيفه اصلي بود :

1 - محل پذيرائي از ميهمانان .

2 - غالبا" محل ٌ دوم و گاه همان محل نخست فعاليت هاي روزانه صاحبخانه ، به ويژه تجار ، صنعتگران ، و بيش از همه روحانيون بزرگ نيزبود .

 در صورت اخير برحسب ميزان فعاليت صاحبخانه به محلي شلوغ تبديل مي شد و وجود « درِ ميان در » بيش از پيش لازم مي گشت . بنابر اين در ِ ميان در  طي روز تقريبا" نقش ورودي اصلي به محل سكونت خانوار يا خانواده را مي يافت .

گفته مي شد كه اين در را در قديم و تا پايان جريان مشروطيت بسيار مستحكم و نظير در اصلي خانه گاه به قطر حدود هفت سانتيمتر از چوب گردو يا چنار و با كلون ، چفت و پشت بند مي ساخته اند . چرا كه مهاجمان عشايري در حمله به شهر  قبل از هرچيز جاسوسي براي شناسائي محل هاي غنيمت دارتر مي فرستاده اند  و پيش از هرجاي ديگري به سراغ چنين خانه هائي مجلل از ثروتمندان مي رفته اند و براي مردان ثروتمند نيز چون ساير مردم يزد ناموسشان ارزشي بسيار والاتر از تمام دارائي آنان و گاه حتي فراتر از جانشان داشته است . امٌا در زمان بازديد اين پژوهشگر از اين خانه ها بين سالهاي 1352 و 1358 تقريبا" همه ي اينگونه در ها به صورتي ظريف ، مثلا"  به قطر سه تا چهار سانتيمتر ؛ و البته بدون شيشه و با چفت و بستي نسبتا" محكم به شكل قاب و تخته مشاهده مي شدند .

گرچه شباهت هائي بين اين درها در خانه هاي مختلف وجود داشت امٌا بر خلاف امروز كه درها به صورتي به اصطلاح استاندارد و يك شكل ساخته مي شوند تقريبا" هريك به سليقه سفارش دهنده و نجٌار خود شكلي كم و بيش متفاوت از ديگران يافته بودند


ثروتمند ترين مردم شهر يزد ، به ويژه بازرگانان بزرگ اين شهر ، كه در دوران حكومت قاجاريان بيشتر در ناحيه اي جديد ، در جنوب حصار قديمي شهر ، يعني در محدوده ي  لب خندق در شمال - سهل ابن علي در شرق - گودال عبٌاس در جنوب و گودال مصلٌي در غرب ، زندگي مي كرده اند ، به خصوص با توجٌه بي بيرون بودن از حصار ، در استحكام دفاعي خانه هايشان مي كوشيده اند كه نتيجه ي آن از جمله وجود هفت در و هفت پيكر ( كنايه از ديوار قطور ) مستحكم در برابر سارقان و مهاجمان احتمالي بوده است :

در اوٌل ( درِ دربند )

دري بوده است كه بخشي از خانه هاي يك محلٌه را در يك يا به ندرت چند بن بست (1) مسقٌف كه به اين معابر مسقٌف گاه ساباط هم مي گفته اند ، قرار مي داده است كه هرشب ، و در روزهاي پرمخاطره به روي غير از اهالي دربند بسته مي شده است .

نقل كرده اند كه اين درها در حدور بيست - سي سانتيمتري ( يك وجبي ) سطح زمين مستقر مي شده به منظور جلوگيري از ورود سواران دشمن ارتفاعي بيش از مثلا" يك متر و نيم نداشته اند

در دوٌم ( درِ خانه ، درِ مدخل )

در ورودي خانه درِ مدخل بوده است كه همچنان نمونه هائي از آن در شهر يزد باقي است . منتهي بايد توجٌه داشت كه به منظور استحكام ، اكثرا" اطراف ( درگاه ) آن را با آجر و گچ مي ساخته اند . پاشنه ها و محل چرخش پاشنه ها را آهن مي گرفته اند . 

قطر در ، گاه تا هفت سانتيمتر مي رسيده است كه از چوب توت ، ترجيحا" از چوب چنار ، و ثروتمندان بزرگ از چوب گردو ، در دولنگه مي ساخته اند . در حدود يك چهارم بالاي پشت در چوبي نسبتا" قطور به نام بائو و براي استحكام هرچه بيشتر در ، ترجيحا" با گل ميخ نصب مي كرده اند و معادل آن نيز در حوالي يك چهارم مانده به لبه ي پائيني . كلون كه قطور و از چوب بوده است گاه به قفلي آهني نيز مجهز بوده است . 

يك پشت بند ( چفت ) آهني در بالاي كلون ( تجه ) و ديگري كه غالبا" به صورت زنجيره بوده است در پائين كلون ، روي بائوي پائيني ، نصب مي كرده اند .

در بخش بالاي در در داخل خانه تخته اي به عنوان « سردر » مينهاده اند تا بالاي آن يك جلد كلام الله مجيد قرار دهند . گاهي در آن حوالي يك اسفندي نيز آويزان مي كرده اند .

درسوٌم (درِ كرياس )

 در بين هشتي ، كرياس يا دالان به سوي بيروني بوده است كه باز دري محكم بوده است تا اينكه از حدود هشتاد سال قبل با توجٌه به ايجاد امنيٌت بيشتر ، اوٌلا" نسبت خانه هائي كه درِ بيروني شان مستقيما" به هشتي ، كرياس يا دالان باز مي شده است بيشتر شده است ؛ ثانيا" در بيروني و در اندروني صورت ظريف تر ، تخته قاب و... پيدا كرده است


بخشي از كنجكاوي و زيباپرستي پژوهشگر حاضر در زمان كودكي و نوجواني به معماري خشت خام يا به اصطلاح مردم يزد « خشت و گل » شهر محل سكونت آن زمانم ، يعني همان شهر يزد مربوط مي شود كه پدرم ، ميرزا جواد آيت اللهي ، آن زمان پنجاه - شصت ساله و به قول خودش قبراق تر و سرحال تر و پرحوصله تر از هميشه ، در اميدواري روز افزون به آينده ي من ، سعي مي كرد به تمام سوالاتم به بهترين وجه و گاه به صورتي عملي و ملموس پاسخ گويد . به خصوص در امور مذهبي - حقوقي - كشاورزي و معماري كه بيش از ساير فعاليت ها به آنها علاقه داشت و هرگاه چيزي را خود نمي دانست با تحقيقاتي شخصي به آن مي رسيد و به من پاسخ مي داد ؛ و اين باز گاه به عيني ترين و ملموس ترين وجه .

از جمله يك روز به كوچه تبريزيان رفتيم تا يكي از دربندها را كه در غرب آن كوچه و در سمت جنوبي آن بود به من نشان دهد و بعدا" سه - چهار دربند ديگر را هم خودم ديدم .

دربند

 به گمانم تقريبا" تمام دربند هاي قابل توجه يزد خارج از حصار قديمي آن و به خصوص در بخش اعيان نشين يزد در دوره قاجاريان ، ناحيه كوچه هاشم خان ، قرار داشته اند .

چون ما از احفاد ملٌا اسماعيل عقدائي ، حاج عزيز چيت ساز و حاج محمد ابراهيم شريف هستيم محل سكونتمان در غرب مسجد ملٌا اسماعيل و فعاليت هاي پدرم بيشتر در محله هاي اطراف اين مسجد و از جمله ضلع شرقي آن ، همان شرق و غرب كوچه هاشمخان ، بود كه خارج از حصار قديمي شهر قرار گرفته است ؛ و بيشتر ساخته هاي آن از دوران قاجاريان بود با معماري ها و از جمله خانه هائي بسيار ممتاز ؛ به خصوص در همان حوالي محل اتصال كوچه هاي تبريزيان و هاشمخان .

خانه هاي هفت در و پيكر

روزي دائي پدرم ، آقا سيد مهدي ، از « خانه هاي هفت در و پيكر يزد » قديم ذكري به ميان آورد كه كنجكاوي مرا در حدود دو دهه به دنبال داشت ؛ و نتيجه اش هم شناخت هفت دري بود كه ميبايست طي شود تا به پستوي خانه برسند ؛ و البته اين هفت در كه نام مي برم بيش از هرچيز جنبه اي دفاعي در برابر سارقين و عشاير غارتگر كه گاه بگاه به شهر حمله مي كردند ، و... داشتند :

1 - دربند  2 - درِ خانه ( درِ سر )    3 - درِ هشتي يا در كلياس  4 - در ميان در ( بين اندروني و بيروني )   5 - در پيشتو   6 - در ميان تو    7 - در پستو 

البته اينهمه طول و تفصيل مربوط به خانه هاي ثروتمندان ، به خصوص تجٌار صاحب متاع مي شد و خانه هاي سايرين هرچه از ميزان ثروتشان كاسته مي شد تعداد در و ديوار ( پيكر ) كمتري داشت


معماري دفاعي مسكن و شهرسازي وتوجه به عامل امنيٌت (1)


حانه هاي هفت در و پيكر يزد (1)


« در دوران حكومت قاجاريان نا امني » حاصلِ جريان مشروطيت و هجوم هاي گاه بگاه عشاير فارس به روستاها ، محله هاي خارج از باروي يزد و گاه تهديد شهر درون بارو سبب شده بود كه مردم از ييلاق هاي پشتكوه و نزديك به ابرقو و فارس به تدريج عقب نشيني كنند و ميانكوه رونقي روز افزون بگيرد ؛ به ويژه كه مردم ميانكوه مسلمان تر ، به يزد و يزدي نزديكتر ، و... بودند . 

در داخل شهر هم خانه ها گرچه از قديم به صورتي قلعه مانند بودند امٌا بيش از پيش به استحكامات دفاعي خود پرداختند و اين امر در مورد خانه هاي جنوب حصار ، بين محله هاي ميدان شاه و اميرچقماق ، كه مي گويند از زمان نادر هم اعيان نشين شده بوده اند ، بيشتر صدق مي كرد . در اين بخش از شهر :

- دربندهائي مثلا" در كوچه تبريزيان وجود دارد تا اصولا" دزد و مهاجم نتواند وارد يك كوچه بشود .

- مي گويند كه از چند خانه و ازجمله خانه صدرالممالك گريزگاهي زيرزميني تا بيرون شهر ( درمريم آباد ) وجود داشته است .

- خانه هائي كه حلقه اي چاه از يك قنات داخل خود داشتند گرچه اندكي در معرض دستبرد دزدان محلي از اين راه بودند ؛ امٌا مجموعا" داراي گريزگاه ، گرچه بسيار سخت ، ساكنان از چاه و مسير قنات به سوي روستاي مظهر قنات محسوب مي شدند .

- ديوار اطراف خانه ها بسيار بلند بود تا مهاجمان و سارقان نتوانند به آساني وارد آن شوند . به اضافه كه لبه ديوارهاي مشرف به كوچه را با بوته هاي خار تجهيز مي كردند يا شيشه آجين ميشد

- خانه ها فاقد پنجره به كوچه بودند .

- در ورودي خانه ها را كوتاه مي گرفته اند تا مهاجم نتواند سوار بر اسب وارد شود.

- قطر بسيار ي از درهاي قديمي تا پنج - شش سانتيمتر و پاشنه ي آنان تا ده سانتيمتر بود.

- از هشتي كه ورودي اصلي به خانه محسوب مي شد ،  گاه از همانجا مهاجمان درورودي به بيروني و اندروني را گم مي كردند .


دوشنبه 1393/5/6
X