معرفی وبلاگ
پژوهشگر سایت: علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi ، متولد 1324 در محله مصلی عتیق ( خیابان آیت اللهی کنونی ) یزد ، فرزند آقا میرزا جواد آیت اللهی است که به شدٌت به معماری - ساخت بنا و عمران و آبادی علاقه مند بود ؛ و تحت تاثیر پدر از 1345 به مطالعه خانه های قدیمی یزد پرداخت . وی از سال 1356 در فرانسه مطالعات معماری سنٌتی ( مردم شناسی شهرسازی و مسکن ) را ادامه داده ضمنا" در رم و ونیز ایتالیا به تحصیلات غیر رسمی معماری شرقی ، و در بارسلونای اسپانیا به تحصیلات غیررسمی شهرسازی تاریخی اسلامی ، و در پرووانس به تحصیلات عمران شهری در سطوح کارشناسی ازشد و دکتری پرداخت ؛ آنگاه مقالات و رسالاتی متعدد در معماری و شهرسازی ایرانی - اسلامی در دانشگاه پرووانس فرانسه ارائه داد و از سال 1363 در همین زمینه در ایران به مطالعات خود از جمله از 1374 به عنوان پژوهشگر آمایش سرزمین و از 1381 تا 1392 به عنوان مسؤول مطالعات و تحقیقات عمران شهری در سازمان مدیریت و برنامه ریزی ادامه داده است ؛ که گاه به صورت مقاله طی سخنرانی هائی متعدد در مجامع علمی - تخصصی معتبر تهران ارائه شده اند ...
دسته
عليرضا آيت اللهي ( ادبي )
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 60378
تعداد نوشته ها : 37
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
محمد علي گل کار

عوامل ايجادي محلٌه ي امامزاده جعفر (ع)


(تحت ويرايش )


گسترش شهر تاريخي يزد ، و در پي آن « مرغوبيت و ارزش زمين » بنا به چند معيار اساسي بوده است :

- حفاظ و امنيت در برابر حملات گاه بگاه تيره هاي غارتگر فارسي و غير فارسي

- موقعيت تجاري و در پي آن موقعيت صنعتي و نزديكي به آنها 

- دسترسي به خدمات شهري مورد نياز روزانه

خدمات شهري ( چون آنچه كه در محله هائي « مجتمع سازي » شده شهري چون محله خان - محله ملااسماعيل و... كه داراي هويت افتخار آميز شهرسازي و معماري ايراني و سرافرازي يزد به عنوان شهر تاريخ جهان شده و مي شوند ، از قبل ساخته مي شده است ) در محلات به اصطلاح « خود رو » و حاشيه اي چون محله امامزاده جعفر ، خود منوط به امنيت و سكونت تعدادي قابل توجه از مردم داراي قدرت كافي براي  خريد بوده است ؛ كه ميتوان حدس زد تا مدت ها وجود نداشته است .

امٌا امنيت و موقعيت تجاري - صنعتي محله امامزاده جعفر در اواخر سلطنت قاجاريان و حتي چندساله ابتدائي سلطنت پهلوي متناقض مي نموده اند . چون مرغوبيت محل تجاري - صنعتي ، اگر در بازار شهر نبوده است بستگي بر استقرار آن بر سر راههاي تجاري شهر و در اينجا به خصوص شاهراه بزرگ هند - بندرعباس - كرمان به اصفهان و تهران و نظاير آن ها داشته است كه اين شاهراه نيز چنانكه گفته شد از جمله در تقاطع كوچه مصلي به حرم امامزاده جعفر در معرض تهاجمات فارسي ها و بنابر اين عدم امنيت مداوم بوده است . در آن سالهاي دهه هاي 1290 و 1300 شمسي يا بختياري ها به مركزيت فراغه و برخي ديگر از روستاهاي ابرقو به شهر يزد حمله كرده ( حتي از شكستن يا بردن سنگ قبرهاي مردگان و بزرگان ( چون در مقبره ملااسماعيل ) و چه بسا مرقد اعلم بلد و... ابائي نداشته اند ) به جان و مال و ناموس مردم تجاوز مي كرده اند ؛ يا قشقائي ها ، و باز به كمك ابر قوئي ها همين فجايع را مرتكب مي شده اند ، يا حكومت بيخبر و خود خواه مركزي حكومت را به همين سران عشايري چون ضيغم الدوله قشقائي كه دهان فرخي را دوخته است مي سپرده اند ! و ... كه ما قبلا" در باره وجود خانه هاي هفت در و پيكر در يزد در برابر اينگونه تهاجمات دد منشانه نوشته ايم ؛ و فراتر از آنها بنگاههاي تجاري - اقتصادي چون كاروانسراها بوده اند كه خود عملا" دژ مانند ساخته مي شده اند . حتي بنگاههاي صنعتي بر سر راه مثل روغنگيري ها و رنگريزي ها و ... داراي حفاظ هائي پيش انديشيده و از جمله درهاي ورودي بسيار كوچك بوده اند به اضافه ي اين كه در چنين محل هائي هميشه كارگر - مبارزاني وجود داشته اند و به محض طلاع از هجوم اشرار سارق پشت كوهي شروع به تخليه اجناس قابل دسترس سارقان مي كرده اند ...

اما منازل مسكوني مردمان فقير و متوسط ، فاقد چنين امكاناتي بوده اند و طبيعي است كه در محلي چون محله كنوني امامزاده جعفر يزد كه يكي از اصلي ترين هدلاين هاي اشرار سارق يوده است حتي درحريم دور دست آن نيز نمي توانسته اند در امنيت باشند گرچه گويا ميرزا فتح الله خان مشير الممالك ، مستوفي آن زمان يزد گويا كليد تدبير اين امر را در دستان خود مي ديده است و...  


گسترش شهر به سوي امامزاده جعفر (ع)


(تحت ويرايش )

مكرر ديده ام كه معماران ، شهرسازان ، مورخان و حتي باستانشناسان كه خبره ي بازشناسي بافت هاي قديمي شهري و روستائي هستند هميشه شهر يزد را يك « شهر مجتمع » ، و ترجيحا" داخل حصار دانسته اند ؛ حال آنكه ظاهرا" شهر يزد پس از حكومت نادرشاه افشار ، و به خصوص از جوانب غرب و جنوب به تدريج از حصار بيرون آمده و با سرعت افزايش جمعيت ( كه در زمان زنديان پر جمعيت ترين شهر و بنابر اين بزرگترين شهر ايران شده است ) تا اواخر سلطنت فتحعليشاه قاجار كه جنبش بابيگري صدمات جبران ناپذيري بر اين شهر وارد ساخته است ؛ به تدريج روستاهاي اطراف خود را بلعيده است .

گسترش شهر يزد در دوران زنديان و نيمه اوٌل سلطنت قاجاريان ، صرفنظر از محله هاي تاجر - اعيان نشين سهل ابن علي - خان و ملا اسماعيل در جنوب و محله صنعتي ( نساجي ) شيخداد در غرب ، بر حسب ارزش و مرغوبيت زمين ، موقعيت تجاري ، كه مي توانسته است شامل قبرستان امامزاده جعفر هم بشود ، و به خصوص امنيت و دفاع در مقابل تهاجمات بوده است كه اين امامزاده - قبرستان - ميدان نبرد فاقد امكانات دفاعي در مقابل تهاجمات مكرر تيره هاي غارتگر به شهر يزد ( كه فقط بزرگترينشان در برخي از تاريخ ها مذكور افتاده است ) بوده است . ظاهرا" غارتگران محله هاي يزد بيشتر از سوي جنوب و با عنوان كلي « فارسي » ( آمده از ايالت فارس ) به آن شهر حمله مي برده اند :

- بختياري هاي ناحيه فراغه كه سارقي مشهور در راس آنان به نام خسروخان به همدستي ايلياتي هاي قبلا" ساكن در يزد مشهور به « شيرازي » ها ( احتمالا" بابي ) ،يا همراهي گروهي از ايشان كه قبلا" در تفت ساكن شده بوده اند ، لابد بدون آنكه حتي مفهوم مشروطه را هم درك كنند مشروطه خواهي را در غارت يزد بهانه قرار داده حتي از سرقت عداوتمندانه سنگ قبر بزرگان و حمل آن به تفت ؟! شهره بوده اند .

- قشقائي هاي ناحيه اقليد - آباده ، و از آنجمله تيره محزونها كه بعدا" ضيغم الدوله قشقائي از  ايشان حاكم يزد شده است ، دهان منتقد حقخواه ميرزا محمد فرخي يزدي را دوخته است ، و به پاس آن و ساير قساوت هاي خود مبلغي بسيار كلان از بيت المال يزد را از مشير الممالك دريافت و شهر را ترك كرده است .

- عرب هاي شيباني ، به ويژه عمله ها ، كوپاني ها ، و ساير عشاير بواتات - سوريان و اطراف آن

- بوير احمدي ها از سمت آباده و اقليد و ابرقو تا به يزد

- بهارلوهاي ترك زبان كه از شمال داراب و فسا به نواحي يزد وارد مي شده اند .

امٌا بيشتر حملات به يزد و غارت اين شهر از سوي عرب هاي شيباني و به خصوص بختياري ها و قشقائي هاي متمركز در ابرقو و حوالي آن مينمايد كه با معدودي ابرقوئي و معدودي ديگر از خودشان كه قبلا" در تفت يزد ساكن شده بوده اند هماهنگ و همراه شده از سمت جنوب ، يعني راه سردوراه به كوچه هاي پشت باغ و هاشمخان و راه كوچه بيوك به كوچه مصلي و مستقيما" قبرستان امامزاده تا ميدان شاه ، گاه به بهانه مشروطه خواهي ... ، به يزد حمله كرده خانه هاي بي دفاع مردم را غارت مي كرده اند .


پيش از بنا (2)


( تحت ويرايش )

چنانچه ما در حوالي سال 1347 از تعدادي از معمٌرين محله هاي مصلي ، ميدان شاه و... كه برخي در آن زمان بيش از هفتاد با حتي بيش از هشتاد سال داشتند پرس و جو كرديم امامزاده آنچنان قرب و منزلتي نزد مردم يزد اواخر سلطنت قاجاريان نداشته است ، هيچ بزرگي نخواسته است كه در محوطه ي اطراف آن يا حتي در كنار مرقد امامزاده دفن شود ، هيچ جنازه اي را قبل از دفن به امامزاده براي به امانت نهادن و دور ضريح چرخاندن و... نمي آورده اند ، چنانكه در خاطرات يكي از نواب ها هم مي خوانيم كه جنازه همسر حاكم وقت را در سال 1286 شمسي براي به امانت نهادن به حظيره برده اند و در مصلي صفدرخان بر آن نماز گزارده اند . يكي از معمر ترين روضه خوانهاي امامزاده تعريف مي كرد كه در دهه نخست سلطنت رضاخان ممكن بود ، جدا از صاحب عزاها كه مرده شان را براي دفن در قبرستان مي آوردند ، يا جمعه ها به فاتحه خواني اهل قبور خودشان مي آمدند حتي هفت نفر براي زيارت شخص امامزاده نيايند .

در آن سالها رغبتي براي خانه سازي در محلي كه هم اكنون محله امامزاده جعفر خوانده مي شود وجود نداشته است و شايد براي مردم آن عصر غير قابل باور بوده است كه روزي اين قبرستان بسيار وسيع تبديل به يك محله مسكوني شود . از دلايل عدم مرغوبيت محل امامزاده با وجود مزيتي كه در همجواري با آن قائلند ( و البته آن روزها امامزاده جعفر را به هيچ وجه يك امامزاده واجب التعظيم نمي دانسته اند ) علاوه بر قبرستان بودن و « خاك مرده » ي نامرغوب براي بنٌائي و... عدم امنيٌت محل مي دانسته اند : قبرستان در شرق فقط دوخانه ( از خانه كارگزاران مشير الممالك ) با خانه ي شخص ميرزا فتح الله خان مشير الممالك و باجگيري هاي ضمني وي از هركس و هرجا و در هر زمان فاصله داشته است و در غرب همجواري با عمٌال شرور و باجگير وي كه غالبا" و بنا به يك عرف قديمي ؟ محل نبرد هاي داخلي را به قبرستان امامزاده مي كشانيده اند .

گفته مي شد لوطيان شرور و زورگير يزد چون پلنك ، جعفرشرٌ ، حسن خر ، و... اكثرا" در محلي بين ميدان شاه - امامزاده جعفر - چهار منار و باغ صندل به مركزيت بيد آباد و تخت استاد سكونت داشته اند و حتي برخي محله تخت استاد را « تخت استاد محمد گلكار ( بنا ) » شرور مشهور حوالي سال 1290 شمسي شهر يزد دانسته اند كه بعدا" در اين محل برخي از شيرها و شيداها و اسدك ها و فرخان ها و...نيز سكونت كرده روزها از ساير محلات لوطي هاي قداره كشي چون حسن برجبان و... اضافه مي شده اند ( كه البته رهبريشان هم با شخصي بنام اكبر پسر محمد علي بوده است ؟) .

به اين ترتيب لوطيان شرور و قداره كش يزدي قبرستان امامزاده را محل هميشگي نبردهاي شهري خود ساخته بوده اند و طبيعي است كه با اين تفاصيل هيچ كس رغبت خانه سازي در آنجا نمي كرده است . مشهورترين نبردها داخلي شهر يزد كه در آن محوطه صورت گرفته اند :

در سال 1272 شمسي ( 1311 ق ) محلٌ نبرد

در سال 1287 شمسي ( 1326 ق ) سنگر برخي از فتنه گران

در سال 1290 شمسي  ( 1329 ق ) سنگر اوليه استاد محمد بنا 

كه در هريك از اين نبردها تعداد زيادي از مردم يزد كشته شده اند

.

* از اينكه برخي از مطالب را نمي توانم بنويسم معذورم


پيش از بنا


(تحت ويرايش)

ايجاد محلٌه ي حاج يوسف از محله مشير قديمي تر است و بيشترمربوط به اوايل تا اواسط سلطنت ناصر الدين شاه قاجار مي شود كه جاده كرمان به يزد به محل كنوني ميدان امير چقماق ، و از آنجابه جلوي دروازه اصلي شهر باستاني يزد بنام « دروازه مهريز » مي رسيده است و با عبور از جائي كه هم اكنون بازار خان در آنجا قرار گرفته است ، و لبه جنوبي خندق كه « محله لب خندق » در آنجا بنا شده است ، به كاروانسراي پسته ، از سمت چپ به لرد حاج يوسف ، از سمت راست به لرد كيوان ، و......

ساخت و ساز محله لب خندق ، و به ويژه محله حاج يوسف ظاهرا" پس از كشمكش هاي بابيان با شيعيان دوازده امامي از حوالي 1230 - 1235 شمسي از سمت شمال به جنوب شروع شده است . بنا به شواهد به دست آمده قبرستان بزرگ يزد از همان ضلع جنوب غربي خندق شروع مي شده است تا به امامزاده جعفر برسد . .. ، ميرعلاء الدين ، از اجداد شريفان ، در همان اواخر دوره صفويان - افغانان با دوره افشاريان در آن محل به خاك سپرده شده است ، و پس از گذشن مدتي در آن محل شروع به خانه سازي شده بخشي از گورستان عمومي كه قبر ابوالعلاء الدين در آن قرار داشته است را نيز به تصرف در آورده به صورت منزل مسكوني در آورده اند ؛ با اين تفاوت كه تصرف كننده محل اين قبر كه احتمالا" از اعيان و قدرتمندان شهر يزد ، يا وابسته به آنان بوده است بعدا" پشيمان شده ( گفته مي شد خواب ديده ) از پستوئي كه قبر در آن واقع شده پنجره اي به معبر عمومي براي زيارت  مردم باز كرده است ( كه اين پنجره تا حدود 1355 - 1357 باز بوده است ) . اعيان از اين جهت حدس زده مي شود كه آن محل ، به دليل قرار گرفتن بر سرراه تجاري ، قدر و قيمتي افزون داشته بزرگاني چون حافظ الصحه ي بزرگ ، طبيب مشهور يزد در دوره قاجاريان ، ابريشمي ، بزرگترين تاجر نخ ابريشم يزددر آن زمان ، و ... در آنجا منزل گزيده اند .

به اين ترتيب ساخت و ساز بر روي بزرگترين قبرستان يزد ، از شمال به جنوب ادامه داشته است تا اين كه بحث ايجاد نخستين خيابان شرقي - غربي يزد ( كه در رژيم سابق خيابان شاه ناميده شده بود و هم اكنون خيابان قيام خوانده مي شود ) از يك طرف و هرج و مرج هاي پس از شهريور 1320 از طرف ديگر برخي از مردم را به فكر خانه سازي در ضلع جنوبي خيابان مزبور ، در ضلع شرقي لرد ميدان شاه مي اندازد ؛ و طبيعي است كه در ابتدا در اين تصرف زمين كساني كه از قدرت بيشتري برخوردار بوده اند ، مثل چند لوطي و... موفق تر بوده اند . البته اين تصرف اكثرا" به صورتي مشروع صورت گرفته در همان بخش گقته شده در جوار زورخانه ، منزل اشخاص با منزلتي چون مرحوم ساويز بنا شده است ... و بعدا" ساخت و ساز به قسمت شرقي كه نامرغوب تر بوده است كشيده شده است ؛ نا مرغوبتر از اين لحاظ كه شهر يزد اصولا" از نظر جغرافياي شهري بر روي تپه ماهورهاي نسبتا" شني بناشده و توسعه يا فته است و در چنين بلنديهائي علاوه بر مشكل بيشتر دسترسي به آب بيشتر در معرض بادهاي گرم و خشك تابستاني و سرد و سوزناك زمستاني بوده اند . نزديك بودن به « جوب امامزاده » كه نقش « مرده شويخانه » ( غسالخانه ) را ايفاء مي كرده است نيز مزيد بر علت بوده است . اتفاقا" شايد همين مسائل سبب شده بوده اند كه اين بخش از قبرستان ، يعني بخش تپه اي شمال شرقي بقعه آنروزي امامزاده جعفر ( كه چون اين امامزاده را واجب التعظيم نمي شناخته اند بسيار بسيار كوچكتر از بقعه كنوني بوده است ) مطمع نظر ميرزا فتح الله خان مشير الممالك و اطرافيان وي قرار نگيرد .



دسته ها :
پنج شنبه 1393/4/26
X